| ||
|
کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود وبه ویترین فروشگاهی نگاه می کرد
زنی در حال عبور بود که اورا دید
کودک را به داخل فروشگاه بردوبرایش کفش ولباس خرید
وگفت:"مواظب خودت باش"
کودک روبه زن کردوگفت: "ببخشید خانوم شماخدا هستید؟"
زن گفت:"نه من یکی از بندگان خدا هستم "
کودک گفت:می دانستم با او نسبتی داری
[ دوشنبه 92/8/6 ] [ 1:26 عصر ] [ ایزدپناه ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |