قالب وبلاگ



داستان روزانه
ابزار جستجوگر گوگل



در این وبلاگ
در کل اینترنت

دهنودشت سبزدشت

وب سایت فرهنگی دهستان سبزدشت بافق

 

کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود وبه ویترین فروشگاهی نگاه می کرد

 

زنی در حال عبور بود که اورا دید

 

کودک را به داخل فروشگاه بردوبرایش کفش ولباس خرید

 

وگفت:"مواظب خودت باش"

 

کودک روبه زن کردوگفت: "ببخشید خانوم شماخدا هستید؟"

 

زن گفت:"نه من یکی از بندگان خدا هستم "

 

کودک گفت:می دانستم با او نسبتی داری

 

 


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ 1:26 عصر ] [ ایزدپناه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 132380
--

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ
mouse code

کد ماوس